آموزش تلفیقی

همبستگی مستقیمی میان انگیزه یادگیری و اثربخشی آموزشی وجود دارد. چه بسیار دانش آموزانی که مشارکت کمی در کلاس داشته اما با تغییر رویکرد آموزشی، رفتارهای باورنکردنی از خود به نمایش گذاشته­ اند
سوال اساسی، چگونگی ایجاد و تقویت انگیزه درونی برای یادگیریِ مفاهیم پایه­ای در دانش­ آموزان مقطع ابتدایی است. عواملی چون؛ رعایت سطح دانش اولیه، واقع گرایی، لوازم محوری، یکپارچگی طراحی، نوگرایی در قالب و شروع متفاوت برخی از عناصر مهم انگیزه ساز خواهند بود.خلق محیط­ های یادگیری فعال و موثر وابستگی زیادی به وجود سناریوی دراماتیک خواهد داشت. سناریویی که با هدف گیری محور آموزشیِ تعیین شده، دانش آموزان را در بستر احساس، عاطفه، هیجان و منطق با خود همراه نموده و آن­ها را از محیط­ های معمول آموزشی خارج و با نوگرایی در نحوه پرداختن به مفاهیم آموزشی و نیز ساخت و سازهای فردی-گروهی، لذت یادگیری را به اوج می­ رساند
پرهیز از نگرش دیسیپلاینی میان دروس و برخورداری از رویکرد آموزش تلفیقی شرط لازم برای طراحی چنین سناریوهایی است. چینش اطلاعات و لوازم به صورت پازلی و عدم تعریف خط­ کش­­های یکسان سنجش و کاهش استرس رقابت های ناسالم، از شروط این رویکرد خواهد بود تا به صورت سیستمی مراجعه دانش­ آموزان به یکدیگر را افزایش داده و به تقویت کارگروهی و دیده شدن تک تک آن­ها منجر شود.  این دیده شدن اختصاصی، ابتدای مسیر انگیز­­سازی خواهد بود. فاصله گذاری میان آموزشِ‌ فرآیند محور با جواب­گرایی آموزشی از اصولی است که طراحان می­ بایست مقید به آن باشند
طراحان موسسه نموبال در محصولی به نام “وایکینگ­ها در هور” با تلفیق چندین موضوع از کتاب­های درسی پایه چهارم؛ ریاضی “زاویه”، علوم “آهنربا در زندگی”، اجتماعی “نقشه و کره جغرافیایی”، “جهت یابی” و هدیه­ های آسمانی؛ یک سناریو بهم تنیده ایجاد کرده­ اند
کلاس با همزاد پنداری دانش­ آموزان با قهرمان قصه به نام مصطفی که کودکی 11 ساله است آغاز میشود که حکایت از حضور مهمانان خارجی برای افتتاح یک پروژه نفتی در جنوب ایران دارد. توماس دانمارکی، احمد محمد عراقی و بشیر مصری در مصاف با تصمیمات خطرناک کاپیتان مصطفی، علی و پوریا به منطقه هور وارد می­شوند. در پس مخاطرات، قایق بچه­ها واژگون می­شود. مصطفی، جان توماس را نجات می­دهد و بچه­ ها شناکنان خود را به جزیره­ای می­رسانند. به دستور مصطفی وسایل از روی آب جمع­آوری می­شود. چهار آبراه به جزیره وارد می­شود. مصطفی می­داند که آبراه جنوبی راه نجات است اما قطب نما غرق شده!                                                                                                                                                                                                                                            حالا وسایلی که از روی آب توسط بچه­ ها جمع شده در اختیار دانش آموزان کلاس قرار داده می­شود تا راه حلی برای کمک به کاپیتان مصطفی پیدا کنند. وسایل عبارتند از: میخ، فوم برد 5*5 سانتیمتر مربعی، سوزن، درب بطری آب معدنی، نخ کاموا، کاغذ پوستی، بادکنک، قطعه آهنربا، کاسه یکبار مصرف، نقشه جهان، بندکفش، خط کش، کیسه فریزر، نقاله و مداد
در قدم اول از دانش­ آموزان خواسته می­شود هر فکری به ذهنشان می­ آید را در برگه­ ای به نام ” فکر من” نگارش نمایند. سپس گروه­ بندی شده و کاتب “ایده اعضای گروه” را تکمیل می­نماید. دو مولفه عملی بودن و موثر بودن راه حل­ ها، توسط معلم برای گروه ها تشریح می شود. کاتب دوم در برگه ” تصمیم گروه ما ” راه حل نهایی نجات از جزیره را مکتوب می­نماید. اعضای گروه به پیاده سازیِ تصمیم­شان با توجه به وسایل در اختیار می ­پردازند و وارد مرحله یافتن آبراه جنوبی می­شوند. از ایده بادکردن بادکنک و رها سازی در مسیر باد و آتش زدن نیزار و بلند کردن دود تا ساخت قطب نما توسط گروه ها مطرح می­گردد
ایده هر گروه می ­بایست جهت جنوب کلاس را نشان دهد. دانش­ آموزان در علوم، ساخت قطب نما را آموزش دیده­ اند اما در بسیاری از موارد، این آموزش به مهارت تبدیل نشده است
پس از ساخت وسیله جهت یابی، از آن ها خواسته می­شود به زمان دقت کنند! آفتاب در حال غروب است و چهار کودک از شش کودک، مسلمان هستند. با کمک نقاله و خط کش و نقشه جهانی که در قصه، از روی آب جمع شده، می­توان از شهر آبادان جهت قبله را برای نماز خواندن پیدا کرد. به تصویر ابتدای فصل چهارم کتاب ریاضی توجه داده میشود که عکس کعبه و یک عقربه است
پس از تسهیلگری معلم و یادگیری قبله­ یابی از شهر آبادان، از دانش آموزان سوال می­شود که آیا جهت­ یابی و قبله­ یابی را یادگرفته اند؟ به تجربه،پاسخ اکثریت دانش آموزان مثبت است. اکنون معلم برگه “ماموریت سفر ” را به بچه­ ها می­دهد. در یک چالش واقعی با نقشه جهان، ابتدا می­ بایست شهر مقصد را بیابند؛ از کابل، مسکو، هانوی در شرق تا دوبلین، ادمونتون در غرب و هاوانا و سانتیاگو در آمریکای لاتین و جنوبی. از شهرهای خود با نخ کاموا یا بند کفش به شهر مکه خط مستقیمی ایجاد می کنند و با جهت شمال یا جنوب جغرافیایی زاویه ای می­ سازند
این همان سناریوی واقعی دراماتیک منحصر به فردی است که به طراحی آموزشی هویت می­دهد و منجر به یکپارچگی مراحل آموزشی می­شود. سنجش چنین فرآیندهای عملگرایی بسیار ساده است تا حدی که معلم، والدین و ناظران می­توانند از دانش آموزان بخواهند که به شهر دیگری سفر خیالی کنند و در آن شهر جهت قبله را وقتی رو به شمال ایستاده­ اند تعیین نمایند
رویکرد آموزشی در این محصول (وایکینگها در هور) به خوبی نشان می­دهد می توان پایه های کارآفرینی را در کودکان تقویت و آن ها را در مسیری عاری از استرس به مساله محوری و تقویت مهارت های تفکر   وارد نمود؛ به گونه ای که جایگاه کیفیت را از همان کودکی بشناسند